شکار پلنگ

روزی پلنگی وحشی به دهکده حمله کرده بود. شیوانا همراه با تعدادی ازجوانان برای شکار پلنگ به جنگل اطراف دهکده رفتند.

اما پلنگ خودش را نشان نمی داد و دائم از تله شکارچیان می گریخت.

سرانجام هوا تاریک شد و یکی از جوانان دهکده با اظهار اینکه پلنگ دارای قدرت جادویی است و مقصود آنها را حدس می زند خودش را ترساند و ترس شدیدی را بر تیم حاکم کرد.

شیوانا با خوشحالی گفت که زمان شکار پلنگ فرا رسیده است و امشب حتما پلنگ خودش را نشان میدهد!

ازقضا پلنگ همان شب خودش را به گروه شکارچیان نشان داد و با زخمی کردن جوانی که به شدت می ترسید ، سرانجام با تیر های بقیه از پا افتاد...

یکی از جوانان از شیوانا پرسید: چه چیزی باعث شد شما رخ نمایی پلنگ را پیش بینی کنید؟ در حالی که شب های قبل چنین چیزی نمی گفتید!؟

شیوانا گفت : ترس جوان و باور او که پلنگ دارای قدرت جادویی است باعث شد پلنگ احساس قدرت کند و خود را شکست ناپذیر حس کند. این ترس ها و باورهای ترس آور و فلج کننده ما هستند که باعث قدرت گرفتن زورگویان و قدرت طلبان می شوند. پلنگ اگر می دانست که در تیم شکارچیان ، کسانی حضور دارند که از او نمی ترسند هرگز خودش را نشان نمی داد ...! 

 


سخن روز :  در درون جسارت ، نبوغ و قدرت سحر آمیزی نهفته است .گوته

 


نظرات 5 + ارسال نظر
ر ف ی ق یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:58 ب.ظ http://www.khoneyekhiyali.blogsky.com

انسان ابتدا لذت می برد ، اما ناگهان به وحشت می افتد و در اندیشه های درهم و سیاه فرو می رود ، به فرجام شکستن جام وجود خویش می اندیشد
به کاوش و فکر درباره ی اسرار این لذت و آن ترس فرو می رود ...
دراین گیر و دار همه چیز دستگیرش می شود و اگر جسارت و نبوغ به سراغش آمد ناامنی اندیشه اش زایل می شود و اگر نیامد لرزه های فکری اش تکرار می شود ...
واین درسی بود که تو امروز به من دادی ...
سلام بر پسر نیک اندیش و درست کردار سرزمین مادری ام
اینجا که می آیم با دستانی پر از سوغات اندیشه و احساس باز می گردم ...
دست مریزاد ای مرد گشاده دست ...

سلام...
هر کس با شناخت درون خودش میتونه به عالیترین درجات برسه ولی اگه قدرتای خودشو نشناسه به عمیق ترین ورطه گمراهی میافته...
انشاا... که همه با شناخت کامل از خودشون به بهترین درجات برسن...

DIANA دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:43 ق.ظ http://diani.mihanblog.com

سلام
اول از همه مرسی که لطف میکنین و سرمیزنین
دوم دیگه حرفی ندارم شما عادت دارین با مطالبی که مینویسین زبون بند بیارین
موفق باشید

سلام ...
ممنون نظر لطفتونه ...شما هم موفق باشید...

دختر مردابی سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:56 ق.ظ http://www.mianboribedaria.blogsky.com

سلام آقا فرزان گل
ترس ها اگر چه دشمنان کوچک را بزرگ می کنند و به حقیران جسارت می دهند اما باورم این است که ترس گاهی هم لازمه حیات می شود ....
گاه باید بترسیم فارغ از قدرت هایی که در جسارت نهفته است...

زیبا و عمیق بود ممنون

سلام...
موافقم که همیشه ترس بی استفاده نیست ولی همیشه نشانه ی ضعف ماست ...هیچ کس بی ترس و کامل نیست ولی باید بر ترسهایمان غلبه کنیم حتی اگه لازمه ی حیات باشه...

HaMeD چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:33 ب.ظ

سلام.وبلاگ جالبی داری.موفق باشی!!!!
بچه هایه فیض

سلام ...
خوشحال شدم اقا حامد که سری به این وبلاگ زدی ...
ممنون...
ما چاکر همه بر و بچه های فیض هستیم...

DIANA چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ب.ظ http://diani.mihanblog.com

تبریک دست خالی مرا باسخاوت بیحد خودتان ببذیرید
عیدتان مبارک
تعطیلات خوب و بیاد ماندنی داشته باشید
ایام بکام و زیر سایه ی حق باشید

سلام...و ممنون که همیشه به یاد من هستید ...
شما هم تبریک خالصانه ی منو بپذیرید...
امید وارم که تابستون خوبی داشته باشید و از تعطیلات لذت ببرید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد